آثاردزدی
دزدی و اثرات زیانبار آن دزدی از خطرناکترین خیانتهائی است که امنیت عمومی و نظام جامعه را تهدید می کند و بخاطر همین است که باید با شدیدترین کیفر و مجازات با آن مبارزه گردد. خداوند متعال می فرماید: والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالا من الله، والله عزیز حکیم. فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم. (مائده / 39 - 38) دست مرد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند، به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید و خداوند توانا و حکیم است. اما کسی که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه وی را می پذیرد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. سرقت به مفهوم عرفی آن، به حالات گوناگونی شامل می گردد. گاهی سارق یک کودک یا دیوانه است و گاهی مورد سرقت، مال اندک بی ارزشی است و گاهی سرقت علنی (غصب است) و گاهی اختلاس از یک حساب و محل درآمد خاص است. در هیچیک از این موارد، حکم سرقت (قطع دست) شرعا جاری نمی شود بلکه اینگونه موارد از غصب یا اختلاس محسوب می شود و هر یک از ایندو شرعا احکام بخصوصی دارد که مقتضای تأدیب و تعزیر می گردد و اما سرقتی که موجب حد شرعی است عبارت از دزدی مال پوششدار با آگاهی و دشمنی می باشد. بنابراین در تحقق مفهوم سرقت، لازم است که مال محفوظ باشد و مالکش آن را بخاطر هدفی در جای خاصی از دید دیگران پنهان کرده باشد مثل گذاشتن پول در صندوق. مفهوم سرقت شرعا همین است و این جرم اجتماعی و گناه اخلاقی از بارزترین موارد خیانت است که اگر قانون درباره آن سهل انگاری نماید، منجربه سرایت و شیوع آن در جامعه می گردد زیرا که دزدی از کوتاهترین راهها برای به چنگ آوردن اموال مردم است و مستلزم از بین رفتن امنیت در جامعه می باشد لذا دزدی یک گناه خطرناکی است که باید با آن مبارزه کرد و چه چیزی موثرتر و نسبت به طمع های بیجا، کوبنده تر از بریدن انگشت دست است؟! البته این جزا و حکم، در صورتی است که همه شرایط آن موجود باشد و در صورت موجود نشدن همه شرایط دزدی، تعزیر و تنبیه موثرترین راه است. در حدیث آمده است: کودکی را که دزدی کرده بود به محضر امیرالمومنین (علیه السلام) آوردند حضرت امر فرمود که انگشتان وی را به سنگ مالیدند تا خون از آنها جاری شد. بعد از مدتی دوباره او را پیش آن حضرت آوردند که دزدی کرده بود، دستور داد که به انگشتانش نیشتر زدند و بعد از مدتی بار سوم او را آوردند که باز دزدی کرده بود، دستور دادند که سر انگشتان وی را قطع کردند.(29) امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: لیس علی الطرار والمختلس قطع لأنها دعارة معلنة ولکن یقطع من یأخذ و یخفی. (وسائل / ج 18، 504) دست جیب بر و اختلاس کننده بریده نمی شود زیرا دزدی اینها علنی و آشکار است. اما اگر کسی مخفیانه دزدی کند انگشتانش قطع می گردد. و امام باقر (علیه السلام) فرمود: لایقطع الا من نقب بیتا أو کسر قفلا. (وسائل / ج 18، 510) انگشتان دزد قطع نمی شود مگر اینکه منزلی را سوراخ کند و قفلی را بشکند. و در حدیث دیگر از یکی از صادقین (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: لایقطع السارق حتی یقر بالسرقة مرتین فان رجع ضمن السرقة ولم یقطع اذا لم یکن له شهود. (وسائل / ج 18، 487) انگشتان دزد قطع نمی شود مگر آنکه دوبار به دزدی اقرار کند و اگر از اقرار خویش برگردد، ضامن مال است ولی انگشتانش قطع نمی شود و این در صورتی است که (بازگشت از اقرارش) مخالف سخن شهود نباشد. نیز امام صادق (علیه السلام) درباره مردی که دزدی کرده بود فرمود: ان الأشل اذا سرق قطعت یمینه علی کل حال شلاء کانت او صحیحة فان عاد فسرق قطعت رجله الیسری فان عاد خلد فی السجن و اجری علیه من بیت المال و کف عن الناس. (وسائل / ج 18، 502) فرد مفلوج و زمین گیر اگر دزدی کند، دستش قطع می گردد چه دستش فلج باشد یا سالم و اگر دوباره مرتکب شود، پای چپش قطع می گردد و اگر بار سوم نیز مرتکب دزدی شود، زندانی ابد می شود و مخارج وی از بیت المال داده می شود تا (شر) او از سر مردم کوتاه گردد. امام صادق (علیه السلام) درباره بچه ای که دزدی کرده بود فرمود: یکبار یا دوبار بخشوده می شود و در بار سوم تعزیر و تنبیه می گردد. در حدیث دیگری سماعة از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: من سرق خلسة خلسها لم یقطع و لکن یضرب ضربا شدیدا. (وسائل / ج 18، 503) هر کس چیزی را با حیله و نیرنگ بدزدد دستش قطع نمی شود ولی بشدت او را می زنند. موجب قطع دست، جمع شدن سه شرط است: 1 - شکستن حرز بطور پنهانی و حرز آن است که بوسیله قفل کردن با بستن یا دفن کردن که دسترسی به آن برای غیر مالک ممکن نباشد و اگر چنین نشود به اتفاق نظر (فقهای اسلام) دستش قطع نمی شود. و اگر دزدی علنی باشد غصب است نه دزدی. 2 - مال دزدیده شده به حد نصاب برسد و آن یک چهارم دینار از طلای خالص سکه دار به سکه رایج کشور است. 3 - شبهه ای در میان نباشد مثل اینکه شکل دو صندوق به یکدیگر شبیه باشد، زیرا که شبهه حدود را دفع می کند. حدیث ذیل به روشنی حدود دزدی را بیان می کند: محمد بن مسلم می گوید: به أبی عبدالله (علیه السلام) (امام صادق) عرض کردم: در ازای سرقت چه مبلغی دست دزد بریده می شود؟ فرمود: یک چهارم دینار. گفتم: در ازای سرقت دو درهم؟ فرمود: در ازای سرقت یک چهارم دینار به هر چند دینار که برسد (یعنی به یک چهارم دینار که رسید دست قطع می شود اگر چه بیشتر از آن دزدی کند) گفتم: آیا اگر کسی کمتر از یک چهارم دینار دزدی کند، هنگام دزدی، عنوان دزد بر او صدق می کند؟ و آیا واقعا او در پیشگاه خدا دزد است؟ فرمود: هر کس چیزی از مسلمانی بدزدد که آن را در پوشش و در حرز قرار داده بود، نام دزد بر او صادق است و در پیشگاه خدا نیز دزد محسوب می گردد ولی دستش قطع نمی شود جز در یک چهارم دینار و بالاتر از آن. و اگر بنا بود در کمتر از یک چهارم دینار دست دزد بریده شود، آنگاه تو اکثر و بیشتر مردم را دست بریده می یافتی. (وسائل / ج 18، 482) علتش این است که همچنانکه عموم حکم دزدی در قرآن در مورد دیوانه و کودک تخصیص(30) می خورد، همچنین در مال دزدی نیز تخصیص می خورد که کمتر از ربع دینار (4/1 دینار) از حکم دزدی خارج می شود، اما یک چهارم دینار و بیشتر از آنرا شامل می گردد زیرا که مجازات بیشتر از جرم نمی شود (مجازات هر جرمی به تناسب آن است) بلکه مجازات در این هنگام تعزیر و تنبیه است به اندازه ای که او را از این کار باز دارد چنانکه تعزیر(31) کردن بر افراد دیگری نیز واجب است: 1 - دزدی که مال مردم را مخفیانه از غیر حرز (حفاظ)، آنرا بدزدد. 2 - فرد زورگوئی که آشکارا مال مردم را غصب کند. 3 - کسی که با تکبر و غرور و از راه شهادت دروغ مال مردم را تصاحب کند. 4 - شخص معتاد که مال مردم را برای استعمال مواد مخدر بگیرد. سیری در روایات اسلامی 1 - پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اربع لاتدخل بیتا واحدة منهن الا خرب ولم یعمر بالبرکة: الخیانة، والسرقة، و شرب الخمر والزنا. (بحار / ج 76، 19 - وسائل / ج 18، 482) چهار چیز است که هیچیک از آنها به خانه ای داخل نمی شود مگر آنکه آن خانه خراب و ویران می گردد و با (هیچ) برکتی آباد نمی شود: خیانت، دزدی، شرابخواری و زنا. 2 - علی (علیه السلام) فرمود: ان لأهل الدین علامات یعرفون بها: صدق الحدیث و أداء الأمانة و وفاء بالعهد و صلة الرحم و رحمة الضعفاء. (وسائل / ج 11، 149) برای اهل دین نشانه هائی است که با آنها شناخته می شوند: راستگوئی، ادای امانت، وفای به عهد، صله رحم، و رحم به ضعیفان و ناتوانان. 3 - امام صادق (علیه السلام) فرمود: مدمن الزنا والسرقة والشرب کعابد وثن. (بحار / ج 72، 94) کسی که دائم زنا و دزدی و شرابخواری کند مانند بت پرست است. 4 - امام صادق (علیه السلام) فرمود: اتقوا الله و علیکم بأداء الأمانة الی من ائتمنکم فلو أن قاتل امیرالمومنین ائتمننی علی امانة لأدیتها الیه. (بحار / ج 73، 141) از خدا تقوی پیشه کنید، و بر شما باد ادای امانت به کسی که شما را امین دانسته. اگر قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) مرا نسبت به امانتی امین بداند حتما آن را به وی باز خواهم گردانید. 5 - امام رضا (علیه السلام) فرمود: ان علة قطع الیمین من السارق لانه یباشر الأشیاء بیمینه و هی أفضل أعضائه و أنفعها له فجعل قطعها نکالا و عبرة للخلق لئلا یبغوا الاموال من غیر حلها. (نوادر راوندی / ج 1، 607 - وسائل. ج 18، 481) علت اینکه دست راست دزد را می برند این است که وی اشیاء را با دست راستش برمی دارد و آن (دست) بهترین و نافع ترین اعضای اوست لذا قطع کردن آن را مجازات و عبرتی برای مردم قرار داده است تا از راه غیر حلال و نامشروع به اموال مردم دستبرد زده نشود. در زمان محمد معتصم عباسی (198 / 318 ه) دزدی به سرقت خود اعتراف کرد و از خلیفه، در مورد تطهیر و اقامه حد بر دزد سوال شد. وی همه فقهاء را برای این مسأله در مجلس خود حاضر ساخت و قبل از همه امام محمد بن علی الجواد (علیه السلام) را نیز حاضر ساخته بود، علماء در تعیین حد و جای قطع شدن دست، اختلاف کردند؛ بعضی گفتند از مچ و بعضی دیگر اظهار داشتند از مرفق باید برید در این هنگام خلیفه امام (علیه السلام) را قسم داد که جواب مسأله را بگویند آن حضرت در جواب فرمود: آنان در این مسأله حکم سنت را اشتباه فهمیدند قطع دست باید از مفصل ریشه انگشتان دست (راست) باشد و کف دست باقی بماند. معتصم گفت: دلیل بر این مطلب چیست؟ فرمود: فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله که فرموده: السجود علی سبعة أعضاء: الوجه والیدین والرکبتین والرجلین سجده بر هفت عضو انجام می گیرد: پیشانی و دستها و زانوها و (انگشتان) پاها پس اگر مچ دست یا مرفق قطع گردد، دستی برای دزد باقی نمی ماند که با آن سجده کند، و خداوند متعال می فرماید: و ان المساجد لله: (جن / 13) سجده گاهها مال خداست. یعنی این اعضای هفت گانه که با آن سجده می شود و آنچه مال خداست، قطع نمی گردد. در این هنگام معتصم دستور داد که دست دزد را از بند انگشتان ببرند نه از کف دست. (وسائل / ج 18، 490) این اختلاف آراء بطور طبیعی کشف می کند که درباره یحکم دزدی، در طول آن مدت طولانی در تاریخ اسلام، مرافعه ای بوجود نیامده بود تا جائی که در مورد تعیین محل قطع دست دزد، اختلاف واقع شد. همچنین این جریان عمق اثر قانون اسلام را آشکار می سازد که در بازداری امت اسلام، از این خیانت از عصر رسالت تا عصر امام جواد (علیه السلام) که در سال 220 هجری دار فانی را وداع فرموده، موثر بوده است. اسلام بر رعایت امانت و تفریط نکردن در آن، این همه تأکید کرده، و برای ریشه کن ساختن جرثومه فساد، مجازات شدیدی را وضع نموده است. چه زیادند در زمان ما دزدانی که دزدی را وسیله رفع نیاز خود قرار داده چون می دانند که زندان در روح آنان اثر نخواهد گذاشت، بلکه دوباره از زندان برمی گردند و راه فساد خود را ادامه می دهند ولی به عکس آن، حکم اسلام خود بخود، فکر تجاوز بر دارائی و اموال دیگران را قلع و قمع می سازد و در نتیجه سبب حفظ امنیت جامعه می گردد. مسئولیت گفتار و کتمان شهادت خداوند متعال می فرماید: ولا تکتموا الشهادة و من یکتمها فانه اثم قلبه والله بما تعملون علیم. (بقره / 283) گواهی و شهادت را کتمان نسازید که هر کس آنرا کتمان سازد قلبش گنهکار است و خداوند به آنچه می کنید آگاه است. زبان انسان مصیبتهای زیادی را بوجود می آورد و به مهلکه های زیادی منجر می شود. بخاطر همین، اسلام از سخن گفتن بیهوده و دخالت بی فایده زبان و سایر آفات آن نهی فرموده است. خداوند متعال می فرماید: الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض مالها من قرار یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة. (ابراهیم / 23) آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت و شاخه آن در آسمان است؟! میوه های خود را هر زمان به اذن پروردگارش می دهد، و خداوند برای مردم مثلها می زند شاید متذکر شوند، (و پند گیرند) و همچنین کلمه خبیثه را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد. خداوند کسانی را که ایمان آوردند بخاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان ثابت قدم یم دارد، هم در این جهان و هم در سرای دیگر. بنابراین برای سخن گفتن، مسئولیت خطیری وجود دارد زیرا که سخن مانند درختی است که میوه می دهد و مسلمان قبل از گفتار خود (درباره آن) می اندیشد. چه بسا که یک کلمه سخن، باعث ویرانی یک خانواده بلکه همه یک ملت خواهد شد، بخاطر همین، اسلام به ما دستور داده تا فرصت انحراف و سرپیچی به زبان ندهیم بلکه آن را بر اطاعت کردن و دعوت به خیر، که درسی بر انجام نیکی ها و تعهد به خوبی هاست؛ عادت دهیم. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلیقل خیرا أولیصمت. (نهج الفصاحه / 582 شماره 2823) هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا به هنگام سخن، نیک بگوید و یا ساکت بماند. چقدر زیباست کلام امیرالمومنین (علیه السلام) در فرق بین سخن پاکیزه و زشت و خبیث و بین عقل و حماقت و دیوانگی! آنجا که می فرماید: لسان العاقل وراء قلبه و قلب الأحمق وراء لسانه. (نهج البلاغه فیض الاسلام / حکمت 39، 1106) زبان عاقل در پشت قلب وی و قلب احمق در پشت زبان اوست. (عاقل ابتدا فکر می کند و بعد سخن می گوید ولی احمق سخن می گوید سپس درباره گفته خود فکر می کند)، که فرق بین عاقل و احمق، همان کنترل زبان و استفاده از آن بعد از فکر و اندیشه است. گواهی و شهادت دادن اگر خاموشی حکمت است، در همه حالات نیست. چه بسا سکوت، در مواردی، جرم و گناه محسوب شود. گاه می شود که سکوت و خاموشی، باعث ویرانی خانواده، بلکه همه یک ملت بشود. یکی از این موارد، گواهی دادن است، که اگر کسی از گواهی دادن به حق، خودداری نماید، و در مقابل افترای تجاوزکار سکوت کند، گناه بزرگی را مرتکب شده است، زیرا کسی که از گفتن حق ساکت بنشیند، شیطان لال است. گواهی دادن، امانت خدا است که کتمان یا تحریف آن، جایز نمی باشد، و کسی که چنین کاری کند، خائن به امانت خدا است. و من اظلم ممن کتم شهادة عنده من الله؟ و ما الله بغافل عما تعملون. (بقره / 140) و چه کسی ظالمتر است از آنکه گواهی را (که از جانب خدا نزد وی امانت است) کتمان کند؟! و خدا از آنچه می کنید غافل نیست. خداوند متعال در آیه مذکور، کتمان شهادت را، از آشکارترین مصادیق ظلم بشمار آورده است و شهادت دروغ، نیز بطور حتم، چنین است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: ما من رجل یشهد بشهادة زور علی مال رجل مسلم لیقطعه الا کتب الله له مکانه صکا الی النار. (وسائل / ج 18، 234 - بحار / ج 104، 310) هیچ مردی درباره مال مسلمانی، شهادت دروغ نمی دهد، تا آن را از چنگ وی برباید؛ مگر اینکه خداوند بجای آن، سندی از آتش (جهنم) بر وی بنویسد. و امام صادق (علیه السلام) فرمود: شاهد الزور لاتزول قدماه حتی تجب له النار. (وسائل / ج 18، 236 - بحار / ج 104، 310) گواه و شاهد دروغگو، روز قیامت قدم از قدم برندارد، تا جهنم بر وی واجب شود. رسوا کردن شاهد دروغگو، به اتفاق نظر، جایز است، تا مردم از شر وی در امان باشند و بر حاکم شرع واجب است که وی را تعزیر و تنبیه نماید (به اندازه ای که وی را از شهادت دروغ، بازدارد.) و از علی (علیه السلام) نقل شده که: کان (علیه السلام) اذا اخذ شاهد زور فان کان غریبا بعث به الی حیه و ان کان سوقیا بعث به ال سوقه و طیف به ثم یحبسه أیاما ثم یخلی سبیله. (وسائل / ج 18، 236) آن حضرت هرگاه شاهد دروغگو را می گرفتند، اگر غریب و ناشناخته بود، به قبیله خودش می فرستادند، و اگر بازاری بود، او را به بازار می فرستادند، تا در بازار بگردانند (تا مردم وی را بشناسند) و بعد چند روزی او را زندانی می کردند، و سپس وی را رها می ساختند. پس همچنانکه گواهی بی مورد و دروغ، گناه زشتی به شمار می رود، سکوت و خودداری از شهادت به حق نیز، گناه وحشتناکی است و همه این گناهان، از آفات زبان است. این آفریده کوچک، با اینکه از آهن خلق نشده، ولی از آن تیزتر است. و از استخوان نمی باشد ولی خطر و کاربردش از آن بزرگتر است. خداوند متعال می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا. یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما. (احزاب / 70) ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و (هنگام گفتار) سخن حق و درست بگوئید، تا خدا اعمال شما را، اصلاح کند، و گناهانتان را بیامرزد. و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری (و پیروزی) بزرگی نائل شده است. سیری در روایات اسلامی 1 - پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شاهد الزور کعابد الوثن. (وسائل / ج 18، 236؛ با اندک تفاوت) شاهد دروغگو، مانند بت پرست است. 2 - پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من سئل عن علم فکتمه حیث یجب اظهاره و تزول عنه التقیة جاء یوم القیامة ملجما بلجام من النار. (بحار / ج 2، 68) کسی که درباره مطلبی از او سوال شود، و اظهار آن بدون تقیه بر وی واجب باشد، و سخن خو را در آن مورد کتمان سازد؛ روز قیامت با افساری از آتش به دهن، (به صحرای محشر) خواهد آمد. 3 - پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ان املاء الخیر خیر من السکوت والسکوت خیر من املاء الشر. (وسائل / ج 8، 533) بازگو کردن نیکی بهتر از سکوت است و سکوت بهتر از بازگو کردن شر و بدی است. 4 - امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ان القول الحسن یثری المال و ینمی الرزق و ینسی الأجل و یحبب الی الأهل و یدخل الجنة. (وسائل / ج 8، 531) گفتار نیک، ثروت را زیاد نموده، و روزی را افزایش داده، و اجل را فراموش می سازد، و انسان را پیش خانواده اش محبوب می گرداند، و صاحبش را به بهشت وارد می کند. 5 - امام صادق (علیه السلام) فرمود: معاشر الشیعة! کونوالنا زینا ولا تکونوا علینا شیئا و قولوا للناس حسنا واحفظوا ألسنتکم و کفوها عن الفضول و قبیح القول. (وسائل / ج 8، 536) ای گروه شیعیان! برای ما زینت باشید. نه مایه عیب و سرافکندگی، با مردم نیکو سخن گوئید، و زبان خود را (از زشتیها) حفظ کنید، و آن را از زیاده گوئی و گفتار ناپسند بازدارید. 6 - امام صادق (علیه السلام) فرمود: لایتکلم أحدکم بما لایعنیه ولیدع کثیرا من الکلام فیما یعنیه حتی یجد له موضعا، فرب متکلم فی غیر موضعه جنی علی نفسه بکلامه ولا یمارین أحدکم حلیما ولا سفیها فان من ماری حلیما أقضاه و من ماری سفیها أرداه. (وسائل / ج 8، 537) الف - (مواظب باشید) هر یک از شما چیزی را که سودی برایتان ندارد نگوئید. ب - در موارد لازم نیز، در گفتار خود، زیاده روی نکنید تا زمینه گفتار، (در فرصتهای بعدی) بدست آید. چه بسیارند گویندگان بی مورد که با اطمینان بر گفتار خود، افسوس می خورند. ج - با فرد بردبار و نه سفیه، ستیز و کشمکش نکنید زیرا کسی که با شخصی بردبار و حلیم ستیز کند، او را محکوم می سازد و هر کس با سفیه درآویزد، وی را به پستی می کشاند. بلی هر سخنی، چه مسئولیت خطیری دارد. تا جائی که کشورهای جهان، بر سخن و گفتار، توجه خاصی دارند و با دستگاههای تبلیغاتی خود، با یکدیگر، به رقابت برمی خیزند که اساس آن (دستگاهها) بر روی گفته ها و شنیده های مثبت و منفی، پی ریزی شده است، و دولتها با سخاوت فراوان بر روی آن، سرمایه گذاری می کنند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فائزه ابولپورهمايي در 1396/09/29 ساعت 12:42:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |